جدول جو
جدول جو

معنی توسل جستن - جستجوی لغت در جدول جو

توسل جستن
(اَ بَ وَ دَ)
نزدیکی جستن به چیزی یا به کسی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
توسل جستن
دست بدامان کسی شدن تشبت کردن
تصویری از توسل جستن
تصویر توسل جستن
فرهنگ لغت هوشیار
توسل جستن
متوسل شدن، دست به دامان شدن، تشبث کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ کَ دَ)
دست آویز جستن: او به معاذیر زورو اقاویل غرور تمسک جست. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 317). رجوع به تمسک و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ دَ / دِ شُ دَ)
توشه خواستن. طلب توشه و زاد کردن:
از او توشه جست آن زمان شهریار
بدو گفت سالار، کای نامدار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ دَ)
دوری جستن. اجتناب کردن. حذر کردن: و از غائلۀ فتن به خشوع و خضوع توقی جست. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
اقتدا کردن، پیروی کردن، تبعیت کردن، تقلید کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متشبث شدن، دستاویز قرار دادن، متوسل شدن، تشبث کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد